×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

شعر و شاعری

× در مورد شعر و اشعار شعرای ایرانی
×

آدرس وبلاگ من

hamid-hamidi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mhamid456

حافظ

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم _ ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر _ سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم 

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم _ طره را تاب مده تا ندهی بر بادم 

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم _ غم اغیار مخور تا نکنی نا شادم 

رخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلم _ قد بر افراز که از سرو کنی آزادم 

شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را _ یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم 

شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه _ شور شیرین منما تا نکنی فرهادم 

رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس _ تا به خاک در آصف نرسد فریادم 

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی _ من از آن روز که در بند توام آزادم 

 

جمعه 29 آذر 1392 - 2:58:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://hamid-hamidi.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 3 دی 1392   12:53:06 AM

بالا بلند عشوه گر نقش باز من _ کوتاه کرد قصه ی زهد دراز من 

دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم _ با من چه کرد دیده ی معشوقه باز من 

می ترسم از خرابی ایمان که می برد_ محراب ابروی تو حضور نماز من 

زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود _ هم مستی شبانه و راز و نیاز من 

حافظ زگریه سوخت بگو حالش ای صبا _ با شاه دوست پرور دشمن گداز من